On a journy , To those directions / در سفر ِ آن سو ها !
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۴:۰۵ ق.ظ
-
Poet: Sepehry, Sohrab /شاعر:سهراب سپهری /ترجمه به انگلیسی: ع.گ.دشتی{آیدین}
ایوان تهی است ، و باغ ، از یادمسافرسرشار. در دره آفتاب ، سر بر گرفته ای : کنار بالش تو، بید سایه فکن ! از پادر آمده است . دوری ، تو از آن سوی شقایق دوری در خیرگی ی بوته ها ، کو سایه لبخندی که ، گذر کند؟ از شکافِ اندیشه ، کو نسیمی ، که درون آید ؟ سنگ ریزه رود، برگونه تو،می لغزد شبنم چنگل دور، سیمای تورا می رباید . تو را ، از تو ، ربوده اند ، و ، این تنهائی ژرف است . می گرئی ، ودر بیراهه ی زمزمه ای سر گردان میشوی .
سهراب عزیز/و غریب!!/ خُنَکای چتر بیدسایه افکن ، سالهای سال، باپیروی از ذات حمایتی ی خویش ، حمایت شوندگان رااز گزند تَفِ سوزنده خورشید، در امان میداشت ، وآن عطشناک را به جان می خرید! / لالائی هاو قصه های بزرگی ی انسان رادر گوش شان میخواند / غافل از فرصت طلبی های موش های طاعونی ! /که هرسر پناهی برای شان :فرصتی بود ، برای دزدیدن ارزش های آن لالائی ها، وآن چترمهربانی ها! بید سایه افکن /درکنار بالشی که عهدی داشت ، وهیجوقت متعهد نداشت ، از پای افتاده است !! /وای برمن / و وای برتو غریبان شام های آخر؟!
The veranda is empty /and garden is full of passenger,s memory In the sun valley , you,ve been!bewildered. /by your pillow , is dead weeping willow
YOU ,RE away , far from corn-poppy,S other side . At astronished crucible , WHERE IS THE SHADE? /Passing whith smiling? / From the ease of mind , where is a brease ,comming in Sandstones are slipping on your cheek . your face is Beeing attracted , by dew of far forest . you,re stolen from yourself , this lonely is deep! You,re driven, wandring at by-way HUMMING !
۹۲/۰۲/۱۵