مَعبُودَم !! غُربَت َا م , باحس سِ بودنم , آغاز شد ! پریشان بودم و یخزده ! جستجو میکردم و , نمی یافتم ات !! چرا گِلِه مَند نباشم ! / از سَرمای انتظار / وَ دَ رِ بسته !! * دیشب ! {^} در فضای بودن ات , صدایت کردم ! * میانِ خواب وبیداری , رها شده بودم : تَرَنُمی مَرموُز , اندام ام را , به خویش , فرا می خواند ناگاه " خودم را , در رقصی عاشقانه , پیدا کردم " چه باشکوه بودم وگَرم ! یخهای تَنَم ,آب شده بودند روحم ! , آبی شده بود !! ** نَوازشت ! : در خاطره بودن ام , خواهد ماند !! نازنین : بر من , بِتاب ! خورشیدی خواهم شُد ! ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ {^}-بخوانید مرا.......................و ...واقعه ! , کلام , کفایت نمی کند ! .................. هزیان؟!
کلمات کلیدی
پرسش وپاسخ
انتظار
من روحانی هستم
مراد چه گفت؟
فتنه کوسه ها
همره بهار
اقتصاد مقاومتی
پرچین سخن
اذان نماز
U S suicide
بشار اسد
بهمن ورجاوند
امام علی وفقرا
uro terorist
شهر تو !
شر در لباس خیر
ژنjew
پُرروئی امریکائی
هجرت
ستایش
یک تجربه
لیچار یک
تامل کنید
فتواهای به ناحق
به مسیحیان ایرانی
لباس ضد حریق
روز نهم دی
گزند دلبستگی
پاشنه آشیل
sensation
بایگانی
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۲)
- فروردين ۱۳۹۳ (۱)
- اسفند ۱۳۹۲ (۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۱۰)
- دی ۱۳۹۲ (۱۲)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۹)
- مهر ۱۳۹۲ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۲ (۲۱)
- مرداد ۱۳۹۲ (۵)
- تیر ۱۳۹۲ (۱۶)
- خرداد ۱۳۹۲ (۲۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۹)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱۳)
- اسفند ۱۳۹۱ (۶)
- بهمن ۱۳۹۱ (۱۶)
- دی ۱۳۹۱ (۸)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۹)
- آبان ۱۳۹۱ (۴)
آخرین مطالب
- ۹۳/۰۱/۲۳Reporting /گزارش
- ۹۲/۱۲/۲۸Spring Verses /ایات بهاری
- ۹۲/۱۲/۰۹WATCHING Sureh /سوره تماشا
- ۹۲/۱۱/۲۳OBAMA suicide/ حمله انتحاری اوباما
پیوندهای روزانه
درطب افلاطونی: انسان دربرابر طبیب>به دلیل سهل انگاری درمراقبت ازبدن اش به عنوان متهم قرار میگیرد وبه پرسش های او:شامل >عادات غذا خوردن وتمام اعمالی که با سلامت جسم وروح مربوط میشوند پاسخ میدهد وتا بهبودی >تحت امساک درخوردن قرار میکیرد . پس از کشف میکرب و ویروس ها >از انسان رفع مسولییت میشود وپزشکی نوین:بانکاهی متفاوت با انسان برخورد میکند:او نه تنها متهم نیست >مطلومی است که مورد حمله موجودی موذی بنام:میکرب قرارگرفته وباید تحت مراقبت قرار بگرد .{1}. حالاعلیرغم پیشرفت های شگرف بشریت درعلوم تجربی وبه کمک ذهن وتخیل علمی , بادخالت دادن ندانسته همین [ ذهن فعال مثبت ] درامرشناخت ومعرفت به خویشتن ! به دام بازیهای فریبگارانه اش گرفتا رشده است >چراکه >معرفت به مقوله های ناشناخته >ازابشخور هستی گرفته تا ریشه یابی ساده ترین واکنش انسان به پدیده ها >خارج ازمحدوده توانائی ذهن قراردارد >برای نمونه من درکاری تولیدی که درتخصص علمی من است شرکت میکنم, کارعلمی تولیدی با استفاده ازذهن روشن ام درحال پیشرفت است اما>دررقابتی غیرعلمی بارقبا > به دام موهومی بنام >شخصیت<که باید ازرقبا والا تربشود>گرفتارذهنیت ذهنی میشوم که درامور علمی تولید کمکم میکرد>وحالا به بیراهه ام میبرد...........تا مرز ورشکستکی !!؟ انعکاس این تکه اینه , دراین وبلاگ >با شعر, داستان .....و....>درجهت این روایت است!!
فرایند دخالت تخریبی(ذهن) در زندگی انسان (درتمامی مقوله های علوم انسانی ) به چنان کلاف درهم پیچیده ای تبدیل شده است > که اگر هر کس > به حداقل های پاره کردن زنجیرهای این اسارت پنهان دست یابد > وبه شاهدی بی طرف بدل شود : درخواهد یافت >که پیامبر اعظم پس ازان همه جانبازی ها و شهادت یارانش چه فرمود..!.. انهارا.... به جهادی کشنده تر.....به نام...جهاد اکبر دعوت می فرماید و نبرد های خون باررا درمقایسه با این جهاد ،جهاد اصغرمینامد. سلسلهَ میراث داران تجارب ناشناخته درونی....میگویند...عمل به واژه هائی ...مثل..اراده...سرزنش...سرکوب نفس...این فرزند خلف......ذهن...به عنوان نسخه درمانی...یا ..دسورالعمل پاره کردن زنجیرهای اسارت نفس..حتی با ترک دنیا.ر پناه بردن به غارها....به روایت مولانا.....علی رغم تلاش های عالمان دینی فافد تاثیر در خور بوده است.
انچنان که...هنوز خاک مدفن پیامبراکرم گرم است که..انسان هائی که دررکاب حضرت اش برعلیه اردوگاه کفرو نفاق شمشیر زده اند...باتبعیت از فرایند...منیت که...ازترس اغاز..وباقدرت وثروت طلبی...ونفاق وفریبکاری ودرنده خوئی ...برعلیه پیروان راستین پیامبراعظم واسطوره ...عدل وقسط وعشق.....مولا علی....وحسین ثاراله واهل بیت ...ادامه می یابد.....
این روند جهنمی در گوشه گوشه کره خاک....به شیوه های دیگر ادامه داشته ودارد.......
کوتاه سخن : اینکه: انسان ها> یک به یک > فقط وفقط با شناخت وادراک ماهیت مثبت ومنفی ذهن وبا مراقبت دم به دم بانگاه به درون خویش
وباز خوانی رویدادها وروند واکنش ما: از فکر ایجاد شده تا به عمل درامدن ان فکر> درطریق معرفت و شناخت خویشتن گام بردارد..............
.
و
.
ای یار ، ای یار / گیسوانت را ،این بار /این سان ، درخیال ام دارم ! /:
که تمامی ی خوشه های طلائی ی گندم / در تمامی ی عرصه های خاک !
***
سَرِ ذلف ات را ، باد / می افشاند ، شاد ! / و نسیم ، در کارِ شانه کردن اش !
چه تماشا دارد این ؟ لحبازی ی شیرین / از کودکانِ عشق !!
**** خورشید و ماه ، در جلوه هائی سِحر آمیز ! نمادِ کوچکی است ، از جیستانِ عُمقِ جشمان ات ! / ودرکارِ نمایشِ رنگِشان : آبی ی آسمان ، و سبزِ سبز زاران ، در رقا بت اند ! چه تماشا دارد این لجبازی ی شیرین / از کودکانِ عشق !! **** چشمه های ذلال ، / و آبِ آبشاران ! / در کارِ سِقَت اند ! / در آینه گردانی ی ، جَلال و شکوه ات !! چه تماشا دارد این ! لجبازی ی شیرین / از کودکانِ عشق !! تنها ! من ام ! ، که : نگاه ام !
دیگردرخویش نمی اندیشم !
بهتر بگویم ات ، بی اندیشه ام دیگر !
تنهادرخویش نگاه میکنم!
چنانکه به گِل ، چنانکه به گُل!
که گُل :
دربی اندیشه گی ام حتی ،مشام ام را معطر میکند،
و بوی خاک باران خورده هم ، بوی اندام مرادارد
وعطری اثیری : می پیچد ، درتمام هستی ام به هنگامه بی خودی.هایم! که من ! : در جوهرهِ سیال نادیدنی ام
که روح او است درحرکت ام !
و (من ) ! : تنها یک ادرس است ،
در هیچستان !
و هیچ ! : فقدانِ علائم ونشانه های....(نمودن) است : در یگانگی !!
علائم ونشانه ها : نیاز ساکنان (هویت ) ی است ،که :نیست!
***********************************
و ..این چنین است : رمز بی تابی های میراث میمونی آدمی !
که هیچ شاخه باروری ، اخساس باروری را ، دراو ، بیدار نمیکند
چراکه :در خاطره واژه باروری ،دیری است ،مرده است !
و شکفتن ،و تولدمکرر هم ،بامردگی ، کاری نیست!!
***********************
}
ج
ج
و
ج
چ
چ.