در فضای غار نشینی مدرن ، پنجره وب. گردی ، بویژه سیرو سیاحت در خبرگزاری ها ، فرصتی ست : برای تماشای کسانی که رفته اند ، وکسانی که بر میگرد ند ، وآنانی که در تداوم این رفت و آمد اند. در هجوم سراسری انقلابیون ویتنامی و پیروزیشان در بیرون راندن سران و دست نشاندگان جمهوری امریکائی در سال 1975 میلادی ، شاهد حضور ناو های امریکائی در سواحل ویتنامی دریای سرخ بودیم ، که بالگرد های حامل عوامل حکومت ساقط شده را به ناوها منتقل مینمود و برای خارج کردنشان از دست حکومت انقلابی ، بالگرد هارا به اعماق دریا میفرستادند ، و این حرکت چند روز ادامه داشت . در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز هجوم فراریان پادشاهی ساقط شده ، تمامی آن هائی که توانستند ، به کشورهای غربی ، بویژه امریکا مهاجرت نمودند . تصویر دو حادثه فوق ، تکرار داستان فروپاشی های حکومت های بر باد رفته است و فرار هراسناک عوامل و سران آن ها . و در این میان ، آمد و رفت های تک تک مردان و زنانی را شاهدیم که برای شناخت علیت این آمدن و رفتن ها ، نیازمند تامل بیشتر است : در عرصه هنر ، از اهل قلم گرفته تا سینما و تاتر و موسیقی ، دام هائی بسیار ظریف ، در فضای هجوم علنی و خزنده فرهنگی غرب ، شب وروز به کار شکار بازیگران ایرانی این عرصه اند . دختری با ظاهریی معصو مانه در چند فیلم ، در نقش هائی معصومانه موفق به دریافت جوایزی در جشنواره های داخل کشور می شود و سپس با در یافت جوایز جهانی ، ناگهان پرده ها را پاره میکند و به چهره ای باب میل نظام سلطه تبدیل می شود . نمونه های زیادی در برابر چشمان ما رژه میروند و به خود و انتخاب خود در جهره تازه میبالند وبا خوش رقصی هایشان آب به آسیاب فریب دادن دیگران میریز اند . فیلم جذاب ( جدائی نادر از سیمین ) ، خیلی سریع ، انبوه جوایز داخلی و خارجی را درو میکند ، و شکار جایزه اسکار در همه زمینه ها میشود !! توجه فرمودید ؟ ما ساده دلانه باور کردیم که جایزه اسکار را شکار کردند ، اما واقعیت تلخ این است که این فیلم و مرد اول فیلم ، وسیله گردانندگان جهانی اسکار : شکار شدند و مصادره ؟! و هنرمندانی که پس از تجریاتی چند ، با باز گشت به اصالت خویش، عطای خارج نشینی را به لقایش میبخشند و با رویکردی دیگر برمیگردند که جای خوش آمد گوئی دارد . ***** حالا ، من مانده ام و سرگیجه ای که دیگر جاخوش کرده است و دست بر دار نیست !! روال معمولی قصه ، و این غصه ، مرا به دو گونه کند و کاو ، میکشاند که هردو روش را ساده دلانه در طبق اخلاص ،در مشارکتی مجازی میگزارم ، تا خدا چه خواهد !! وچه ؟ در نظر آید : اولین روش ، کند و کاوی از سر درد و اعتراض گونه ، با لایه ای از شعار های ارزشی > انسان :!! که دخترک معصوم ایرانی ؟ یا در نقشی معصومانه ؟ چه بر سر تو آوردند که با این انتخاب هنجار شکنانه به این اعماق شیطانی سقوط کردی و به بازیچه دستان پلید ضد اخلاق و ضد ارزش زنانگی ایرانی و انسانی بدل شدی ؟! و ای مرد گمنام ، و مرد اول ( جدائی نادر از.....) ، آیا ظرفیت گنده شدگی ، در دریافت جوایز را نداشته ای که این گونه در کوچه پس کوچه های هالیود منجلابی ، کم و گور شدی و برابر دستور چیزی از صداقت فیلم نامه ای (نادر) باقی نگذاشتی که مزد اش را نگرفته باشی ؟ و ، ای شمایان در گذشته و له شده ، هر گز دوباره خواهید توانست که بیندیشید : هنگامی که مورد تایید جشنواره کشورت قرار میگیری ؟ باور کنی که در قبال این تاییدیه مسئولید و دیگر مال خودتان نیستید ؟؟ این از روش اول بود که منهم همراه آن بیچارگان ، له و لورده شدم . ***** و اما روش دوم کند و کاو : که گرچه با مهاجرت از مکانی به مکانی همراه است ، اما این آمدن و رفتن ها ، قصه هجرت هاجرانه > اسان است که مدام از اعماق لجن آفرینش ، تا خداگونه شدن ، در رفت آمدن است ، و در این آمدن و رفتن ها هزاران عشوه فطری و کشش های ناشی از جدال اهریمن و اهورا، در نبردی جانانه > انسان را در کجا بنشانند ، ودر کدام موقعیت ، آرام گیرد ؟؟ آگاهی ، این مایه لزج هنر : برای دانستن تفاوت شر وشعور ، حد اقل های هنرمند بودن ، برای تقدیم آگاهی و انتقال اش به تماشاگر ، اگر رعایت میشد ، سر انجام این هجرت درونی شما به خیر و سلامت میبود ، که در جائی هوشمندانه عمل نشده است و بقول پیشکسوتی : تیغ را به دست زنگی مست سپردن بوده است . و درسی برای بزرگی که میگوید : ما هنرمند ارزشی وغیر ارزشی نداریم . / و پناه بر حضرت دوست .