Mollau Sadrau and a COMPLETE DIALOGUE / ملا صدرا و دیالوگی کامل
سیر سیاحتی در طریق معرفت مارا به آنجا میبرد تا بدانیم کسانی مثل مُلا صدرا وارث چه میراث فکری بوده وچگونه اندیشه اش ازافکا ر وعقاید پیشینیان الهام میگرفته است ( &) . پیگیری ی این بحث مارا به ادراکی دقیق وصل مینماید که : وقتی ملا صدرا میگوید، کسب دانش از حکمت ( فلسفه ) باید سبب شود تا سالک فکرش را به دنیای ماورا وصل وخودرا آماده تزکیه نفس نماید تا که روح اش به ملکوت اعلی برسد ، جه میگفت . مدرسه خان را درشیراز از میراث ثروت پدرش ساختند تا در آنجا تدریس نماید و طلاب با استعداد امافقیرهم درآنجا درس بخوانند و او کتابهایش را بنویسد. طبق معمول در پایان درس مُلا صدرا اجازه میداد تا هر سوئالی که دارند بپرسند _ یکروز (فیض) داماد مُلا پُرسید :فرق بین حقایق عالی و حقایق عادی جیست؟ +مُلا پاسخ داد : باهم فرقی ندارند !! _فیض پرسید : پس چرا، بس چرا بعضی از آنها را حقایق عالی میخوانند وبعضی را حقایق عادی ؟ +مُلا پاسخ داد: این طبقه بندی را ما برای حقایق ، در نظر گرفته ایم وخود حقایق دارای این طبقه بندی نیستند . حقیقت یک است و صفت جمع را نمیتوان بر آنها آورد . این ما هستیم که میگوئیم حقایق ، و آنچه وجود دارد حقیقت واحد است . چون فکر ما محدود است و نمیتوانیم حقیقت واحد و کامل را ببینیم :درهردوره از عمر، یادر هر پروسه از مراحل تحول عقل ، حقیقت را باتغییراتی مشاهده میکنیم /آنوقت آنچه را فهمیده ایم حقایق عادی و آنچه را نفهمیده ایم حقایق عالی مینامیم / و اگر روزی حقایق عالی را بفهمیم ، در نظرمان حقایق عادی جلوه میکند. / به این مثل توجه کنید : فرض کنید ، درشب ، درتالاری مزین ،تعداد مثلا پنجاه نفر ایستاده یا نشسته اند . / وهریک شمعی خاموش در دست دارند ، براثر تاریکی شب ، درآن تالار ، هیچکس نمیتواند دیگریرا ببیند ، واگر سایقه ذهنی ازحضور دیگران نداشته باشد ، تصور می نماید که تنها ست . او درصدد روشن کردن شمع خود برمی آید ، به محض روشن شدن شمع ، حیرت زده عده ایرا میبیند که در اطراف او ایستاده ویا نشسته اند واو از حضورشان بیخبر بوده . حقیقتی که به نظر آن مرد میرسد این است که عده ای در آن سالن حضور دارند وشمعی خاموش دردست دارند وبعلت نورکم آن شمع تعدادکمی را میبیند و سقف و دیوارها راهم نمی بیند پس حقیقت عبارتست از آن تعداد معدودی که میبیند . فرض میکنیم یک نفر دیکرشمع اش را روشن میکند ، ومرد اول میفهمد که باخود ش دو شمع روشن وحود دارد و به علت نور دو شمع ، تعداد بیشتری رامیبیند و بعلاوه مقداری از سقف را مبهم میبیند / وبا روشن شدن هر شمع مرد اول شاهد تغییراتی در دیدن نفرات و تزئینات سقف ودیوار طالار میشود، یعنی تغییراتی جدید در حقیقت بدست آورده ازتالار . واگر همه شمع هارا روشن نمایند ، مرد اول ، همه زوایای طالار را از آدم ها ، تزئینات کف ، سقف ودیوار را از یک حقیقت که سالن وهرچه در آن هست درک میکند /وتمامی مراحل روشن شدن شمع ها/تقویت وسعت نورفکر وعقل ما است .و این قاعده در تمامی ی امور حقیقت جاریست / توخود ، حدیث مفصل .....
(&) برگرفته از رساله هانری کورین/ وحمعی از خاورشناسان/اقتباس وترجمه : ذبیح اله منصوری / وسپاس ازنشر جاویدان.