Green Imagination / وهم سبز/ فروغ
جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ق.ظ
به یاد زنی که در اوج ترک تازی های بردگی مدرن{ 38- 42 } ،که زن را دست مایه سکس لجام کسیخته به تصویری ناجوانمردانه بسنده کرده بود ! / اما او با آگاهی به کرامت زن دزجامعه ایران ، به مثابه :دختر ، همسر، و مادر ، این تقدس سه گانه را ، بافریادی جاودانه و نازک بینی شاعرانه ، کوس رسوائی آن ناپاکان را ، بر سر جارسوق های دار م. حلاج . به سرود رهائی از بردگی بدل نمود .
وهم سبز / شاعر فروغ فرخ زاد / ترجمه به انگلیسی : ع.گ.دشتی { آیدین } .
- تمامِ روز در آینه گریه کرد م /بهار ، پنجره ام را / به وهم سبزِ ذرختان سپرده بود ! تنم ، به پیله تنهائی ام ، نمیگنجید . و بوی تاجِ کاغذیم ،فضای آن قلم روی بی آفتاب را / آلوده کرده بود + + + نمیتوانستم ، دیگر نمیتوانستم ! صدای کوچه ، صدای پرنده ها ! ضدای گُم شُدن توپ های ماهوتی و های هوی گریزانِ کودکان و رقص بادکنک ها
-
که جون حباب های کفِ صابون در انتهای ساقه ای از نخ /صعود میکردند . و باد ، که گوئی : درعمقِ گود ترین لحطه های تیره هم خوابگی نفس میزد / حصارِ قلعه خاموش اعتماد مرا فشار میداد و از شکاف های کهنه / دلم را به نام ، میخواند +++ تمام روز ، نگاهِ من به چشم های زندگی ام ، خیره گشته بود ! به آن دو چشمِ مضطربِ ترسان ! که از نگاهِ ثابتِ من ، میگریختند ! و چون دروغ گویان ، به انزوای بی خظرِ پلک ها ، پناه می آوردند . + + + کدام قُله ؟ کدام اوج ؟ مگر تمامی ی این ، راه های پیچاپیچ ! در آن دهانِ سردِ مکنده ! به نقطه تلاقی و پایان ! نمی رسند ؟ به من چه دادید ؟ ای واژه های ساده فریب و ای ریاضتِ اندام ها ، و خواهش ها ! اگر گُلی به گیسوی خود میزدم : از این تقلب ، از این تاجِ کاغذین که بر فراز سرم ، بو گرفته است ! فریبنده تر نبود ؟ + + + چگونه روحِ بیابان ، مرا گرفت ! و سِحرِِ ماه ، زِ ایمان ِ گَلِه دورم کَرد ! چگونه ؟ ناتمامی ی قلبم بزرگ شد ! و هیچ نیمه ای ، این نیمه را تمام نکرد ! چگونه ایستادم و دیدم ! زمین به زیر دو پایم ، ز تکیه گاه ، تُهی میشود و گَرمی ی تن ِ جُفتَم به انتظارِ پوچِ ثنم ، رَه نمی برد ! + + + کدام قُله کدام اوج ؟ مرا پناه دهید ، ای چراغ های مشوش ! ای خانه های روشنِ شکاک ! که جامه های شسته ، در آغوشِ دودهای معطر ! بر بام های آفتابی تان ، تاب میخورند ! مرا پناه دهید ، ای زنانِ ساده وکامِل ! که از ورای پوستِ سر انگشت های ناز کتان مسیر جنبشِ کیف آور جنینی را دنبال میکند و در شکافِ گریبانتان ، همیشه هوا به بوی شیرِ تازه میآمیزد ! کدام قُله کدام اوج ؟ مرا پناه دهید ای اجاق های پُرِِ آتش ای نعل های خوشبختی و ای سرود ظرف های مِسین، در سیاهکاری ی مُطبخ و ای ترنُمِ دلگیر چرخ خیاطی و ای جدال روز وشب فرشها و جاروها مرا پناه دهید ای تمام عشق حریصی ، که میل دردناک بقا ، بستر تصرفتان را به آبِ جادو و قطره های خون تازه ، می آراید . + + + تمام روز ، تمام روز رها شده ، رها شده ، چون لاشه ای بر آب بسوی سهمناک ترین صخره پیش میرفتیم بسوی ژرف ترین غار های دریائی و گوشت خوار ترین ماهیان و مُهره های نازک پشتم از حسِ مرگ ! تیر کشبدند . نمیتوانستم ،دیگر نمیتوانستم ! صدای یایم ، از انکار راه بر میخواست و یاءسم ، از صبوری روحم ، وسیعتر شده بود ! وآن بهار ، و آن وهمِ سبز که بر دریجه گذر داشت، با دلم میگفت : { نگاه کن ، تو هیچوقت پیش نرفتی ، تو ، فرو رفتی }
- Whole the day ,I was weeping in mirror/ Spring ,has deposit my window to tree.s green imagination/ Body has not capacity for cocoon solitude of mine / my paper crown,taint the space of that sunless area
*** I was not able, again The sound of valley , the song of the birds/ the tumult missed tennis-ball/The running away of children uproar/ The air-chamber dance, Rising at the end of cotton stock / as a bubble of soap The wind , that , you,d think / it gasp for breath in dept of most deep of dark bed-fellow moments / was pressing the wall of silent confidence castle/ and naming me my hearth from used split the whole day ,view of mine ,has the been watched eyes of my life . to those frightened disturbed two eyes / that put to flight of my fixed look / and as liars , was taking refuge in eye-lids . + + + What a summit? what a highest points ? except , all of those winding ways , at that cold sucker mouth / Would be received at the meeting point ? What did you give me ? Simple words of deceitfull ? and , body taking pains , and fads ? If I placed a flower on my hair , from inversion,this paper crown , with the bad smell on top of head , was not more charming ? + + + How got me the desert soul ? And the magic of moon , made me far from cattle belief ? How my incomplete heart , grew up ? And no a half did not complete , this half ? How me stay , and saw? the earth under my feet , getting empty ,of support ? And the heat of my fellow , can,t access , to vain waiting of my body ! + + + What a summit ? what a highest point ? O!/ Disturbed lamps / O! /Doubter light home , get me refuge , that washed clothes in the bosom of perfumed smoke, at sunny flat roof are swinging. O!/simple perfect females , get me protected , you ! /that up of your delicate finger skin, continue the way of pleasure movement foetus , and in split of your collar, the air , always mix by the fresh milk . What a summit ? What a highest point ? o ! Get me refuge ,full fireplaces o! / horse shoes for happiness o! /the sound of copper vessels in black kichen , and the sad song of swing machine, and fighting , during the day and night , between carpets and sweepers . Give me protection , all of greedy loves ,that painfull of duration , decorate occupation of yours , to take possession , with the magic water and fresh blood . ALL THE DAY , ALL THE DAY , LOOSELY , AS A CORPSE ON WATER , i WAS GOING FORWARD TO THE MOST DREADFUL ROCK, TO DEEPEST SEA CAVE , AND MOST MEAT EATER FISHES AND MY BACK VERTABRA , WAS PAINT SHOOTING OF DEAD SENCE Ican,t any more The sound of my feet comes up of denial way to my despair has been more widen from soil patience that spring , and that green imagination , that pass of window , was saying to my hearth " you never go forward ,you went down "
-
۹۲/۰۳/۱۰