/ متجلی کن ، لبخندت را Praise ! /Appear your smile
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ق.ظ
-
نیایش/شاعر: سپهری.سهراب !/ترجمه به انگلیسی: ع.گ. دشتی { آیدین}
دستی ، افشان ! / تا زِ سرانگشتان ات ، صد قطره چِکَد / هر قطره شود ، خورشیدی. باشد که به صد سوزنِ نور / شب مارا بکند ، روزن ، روزن ! ما بی تاب ، و نیایش بیرنگ . از مهرت ، لبخندی کُن ، بنشان برلب ما باشد که سرودی خیزد ، ذر خوردِ نیوشیدن تو . ما هسته پنهانِ ثماشائیم . ز تجلی ابری کن ، بفرست ،که بباردسر ما ، باشد که به شوری بشکافیم ، باشد که ببالیم و به خورشیدِ تو پیوندیم . ما جنگلِ انبوه دگر گونی . از آ تشِ همرنگی ، صد اخگر برگیر ، برهم تاب ، بر هم پیچ : شلاقی کن ، و بزن بر تنِ ما باشد که ز خاکستر ما ، در ما ، جنگلِ یکرنگی ، به در آرد سر . چشمان بسپردیم ، خوابی لانه گرفت . نَم زن بر چهره ما باشد که شکوفا گردد زنبقِ جشم ، وشود سیراب از تابشِ تو ، و فرو افتد . بینائی ، ره گُم کرد . یاری کن ، وگره زن نگه ما و خودت ، باهم / باشد که تَراود درما ، همه تو . ما ، چنگیم : هر تار از ما دردی ، سو دائی . زخمه کُن از آرامشِ نا میرا / مارا بنواز / باشد که تُهی گردیم ، آکنده شویم از والا نُتِ خاموشی ! آینه شدیم ، تر سیدیم از هر نقش . خود را در ما بفکَن . باشد که فرا گیرد هستی ی ما را ، ودگر نقشی ننشیند در ما . هرسو مرز ، هرسو نام . رشته کُن از از بی شکلی ، گذران از مرواریدِ زمان و مکان / باشد که به هم پیوندد ، همه چیز ، باشد که نماند مرز ، که نماند نام ای دور از دست ! َپرِ تنهائی خسته است . گَه گاه ، شوری بِوَزان / باشد که شیارِ پریدن ! در تو شود خاموش . *** Dance your hand , to be droped Hundred drops / Sun rises of every Drop , of finger /May be , lighting needle / Do our night foraminated No resting , we are . REALITY , PRAISE . From kindness , make , s m ile / Do settle our lips /Come to be a song / Suitable , be listend We are hiden grain , watch / Apear as a cloud Send to rain on us /May be opened ,by your sensation /May we develope , and join your sun We , changing crowded wood . Catch hundred spark , of similiri make it woven , twisted / As a whip , hit our body / As long as come out similarity forest / of our ashes . We deposit eyes . a sleep choose it as a nesc . Hit drops at our cheek . May open iris eye . full drank of your shine , and fall down. EYE SITE MISSED THE WAY. Assist , entangle our look , to yours. May reflect us / ALL OF THOU we , harp : every cord an ache , imagination . ! Play us by immortal soothing . to be empty , to be full : from high silence note . We Became mirror, fear of every design. Be fallen in us / Reflect yours in ours To be captured our beeing , and no any ref lect . All side frontier , all side Name . Spin from shapeless. Thread from time and space pearl , to join every thing together/Remain no Frantier / Remain no name. , FAR FROM HANDS ,THOU / fEATHER OF LONELY IS TIRED, TIME TO TIME / WIND FRENZY/ TO BLOW , OUT , JUMPING FERROW
۹۲/۰۲/۱۸