بازهمم>انسان

مجادله ماهی ها !

بازهمم>انسان

مجادله ماهی ها !

تکه کوجکی از اینه هستی ام > من>تو >او > را منعکس میکنم > نشکنیدش .

king DAVID , be taken an GOD examination / داودشاه دریک آزمون الهی

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۹ ب.ظ


داود، در اواخر زندگی طالوت ( پیامبر بنی اسرائیل)و به اذن خداوند، به پادشاهی بنی اسرائیل برگزیده شدو در جنگ تن به تن با جالوت ، او را با فلاخن کشت و سپاه اش را شکست داد.    او ، علاوه بر قدرت بدنی و حکومت عادلانه با مردم ، از صوتی بسیار گوش نواز برخوردار بود ،که در میان مخلوق بی نظیر بود .   خداوند فرمود تا آهن در دستان اش نرم شود وبه این طریق ، دانش و صنعت آهن را به او آموخت .                          کوه ها و پرندگانرا بفرمود که به هنگام تلاوت زبور، با او هم آواز شوند ، به نحوی که وحوش، با شنیدن تلاوت او، از خوی ددمنشی خارج ورام دستان داودشاه میشدند.                  ****                          بسیار سجده میکردو در عبادت سخت کوش بود/ نیم روزهارا روزه میگرفت و شب ها را درعبادت بود.  روزهارا سه قسمت کرده بود: روزی برای داوری بر بنی اسرائیل /روزی را در خلوت عبادت و روزی را باهمسران خویش گذراندن/ او 99 زن داشت .                       ****                          روزی از خداوند پرسید: چرافضیلت ابراهیم و اسحاق و یعقوب شامل حال اش نمیشود؟خداوند پاسخ داد که آن پیامبران در معرض آزمایشات و بلایای سخت دچار بوده اند :ابراهیم در آزمون قربانی کردن فرزند اش اسماعیل و.....  و با این اوصاف مشمول عطایای ویزه من قرار گرفته اند.                        ****                        داود تفاضانمود: پرورد گارا،مراچون بلایای آنان عطافرما ، و از عطایای خود بهره مندم ساز/ و خداوند هشدار داد اورا، که تو در معرض امتحان قرار داری ، مواظب باش !!!(در قرآن کریم ، به این مطلب اشاره شده است ، در اشاره به آن برای رسول اکرم) .                                                *****                         روزی چند سپری شد ودر حالی که داود به نماز ایستاده بود، شیطان به شکل کبوتری طلائی جلوی پایش نشست، او نماز را برید و دست برد که اورا بگیرد ، اما کبوتر گام به گام اورا به دنبال خود میکشید ، تا به سوراخی داخل شد و داود دست برد که کبوتر را بگیرد/ اما او به پرواز در آمد و داود چشم به اسمان در تعقیب او /ناگهان در بالای پشت بامی ، زنی زیبا را دید که رخت میشست / زن بادیدن او : موی افشاند و بدن را پوشاند و این عمل ، شوق و رغبت داود را بیافزود.                       ******                      داود از شوهر آن زن جویاشد ، گفتند در اردوگاهی جنگی است / بنام اهریا / داود به فرمانده اردو گاه سفارش نمود تا اورا به جنگ بفرستد / اهریا در سه جنگ پیروز برگشت و درجنگ چهارم کشته شد !!!                            و پس از مرگ شوهر ، زن را به همسری گرفت .                       ****                      مدتی گذشت، داود در عبادت گاه با چهارصد محافظ به نماز ایساده بود ، سر از سجده بر داشت و دونفر را روبروی خود دید و ترسید که آنان چگونه وارد شده اند ؟ /داود پرسید در پی چه کاری آمده اید؟/ یکی از آن دو گفت : ما دو برادریم ، من یک گوسفند دارم واو میخواهد آنرا از من بگیرد تا گوسفندان خوداش صدتا بشود : بین ما داوری کنید / داود رو به برادر دیگر نمود و گفت این ستم است و من اجازه نمیدهم و تنبیه ات میکنم/ آن مرد گفت داود شاه باید تنبیه شود / چراکه تو 99 زن داشتی واهریا یک زن داشت و تو اورا به کشتن دادی تا زن اش را بگیری تا تعداد زن هایت صدتا بشود / داود سربلند کرد ، اما کسی را ندید/ دانست که در آزمایش مورد پذیرش خداوند قرار نگرفته است .                                       *****                      او به سجده افتاد ؛ در مدت چهل روز از آب اشک هایش سبزه هائی روئید که سر او را پوشانید .   به درگاه خداوند نالید : پیشانی ام ورم کرده و چشمانم خشکیده اما هنوز گناهم پابرجاست /خداوند فرمود : برخیز ، تو را در قبال دادن بهشت به اهریا بخشیدم ؟؟                              داود گناهش را در کف دست اش نوشته بود و هروقت آن را میدید به لرزه می افتاد .                


تاریخ طبری -جلد دوم، برداشت آزاد.

   

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۵
عابدین گودرزدشتی

توبه

نظرات  (۸)

۱۸ آبان ۹۲ ، ۰۱:۰۹ حاج رضا آبادان
امام حسن عسگری (ع) : چه زشت است برای مؤمن دلبستگی به چیزى که او را خوار کند / استاد ، انسان ها مرتب در معرض آزمایش الهی هستند
پاسخ:
 و چه سخت است برای انسان غیر متوکل ، نه گفتن به این وسوسه ها/چنانکه شما هم گفتید : هرقدم وهرکلمه و هرچه که دیدنیست ، مائیم و آزمون / پناه بر حضرت اش که جز او پناهگاهی نیست 
۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۲۱ حاج رضا آبادان
خدایا ! از خیمه گاه رحمتت بیرون مان نکن از آستان مهرت نومیدمان مساز ، آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان، از درگاه خویش ات ما را مران " آمین یا رب العالمین "
۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۸:۰۷ یک بیننده خوش شانس
سلام.
در شب و خوابیدن چه معجزه ای نهفته است که کل کائنات به خواب رفته و صبح هنگام با انرژی بیدار می شوند.؟
هورمون مغز و هورمون جنسی چه تاثیری بر جسم میگذارد که در یک لحظه انسان از خود بی خود شده و بله یا نه می گوید؟
چرا گروهی در معرض آزمایش هستند و گروهی نه؟من در معرض یک آزمایش دائمی هستم هرچه قدر تلاش میکنم دیده شوم و خودی نشان دهم دست طبیعت میگوید نه؟سکوت کن؟با عناوین و اتفاقات مختلف ؟دیگه تصمیم گرفتم برعکس عمل کنم و بی خیال خود خیالیم بشم؟
پاسخ:
سلام دوست من /   (1)- خودت اشاره ای داشتی ،نظم حرکت منظومه شمسی در پدیدآمدن روز وشب و فصول !!/ که خود نشانه بازسازی تولد>رویش و به بار نشستن انسان و همه موجودات است ، راز مورد نظر شماست .(2)- خوشا به حال آنان که همیشه در معرض آزمایش خداوند هستند و این یعنی مورد نظر بودن و>هدایت !! (3)- یکی از عوامل گرفتار شدن انسان در مسیر زیاده طلبی و وارد شدن به بازی : مقایسه_رقابت و جنگها و نمایشات جهنمی رقیبانه و تن دادن به هرگونه عمل نادرست : نیت کسی شدن و خود نشان دادن است ، آن نیروی هدایتگری که سد راهت میشود را گرامی بدار ، واین از نشانه های وصل بودن است به زنجره هستی : یادت هست؟ روز اول : گفتم تو هم اکنون >وصلی !!/ زندگی را بر مبنای مفید بودن و شریفی ذات انسان بنا بگذار و نتیجه خودش ارسال میشود.       (4)_ در مورد موتور قدرتمند هورمونی ؛ در قامت ارزشی اسلامی ازدواج : بهترین راه به آرامش رسیدن است با انتخابی آگاهانه ، در غیر این صورت : حهنم در این دنیای پر فریب در انتظار انسان هاست که هر روزه شاهدیم        (5)_ به ارواح پاک شهیدان کربلا / وحسین ثاراله درود و صلوات! 
۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۱ یک بیننده خوش شانس
سلام و درود .ممنون از جواب های مفید و کامل شما.

- تعریف شما از زرنگی دوست دارم بدونم؟
- اگر شما یک کارمند اداری بودید رفتارتان با همکاران زرنگ و ارباب رجوع چگونه بود؟
ممنون.
پاسخ:
Kسریال ستمگران خرد/گویای وضع آ دم عای حقیریست که در دایره شغل فقیرانه شان به همکار و...ظلم وستم روا میدارند / درصف نانوائی، بانک و فروشگاه .....هستند چنین آدم هائی که با برهم ریختن یک نظم ساده ؛ خودر جلو میاندازند و نمیدانند که : به کجا چنین شتابان؟ آنان روزی آگاه میشوند که عمرشان را همچون موشهای حقیر و حریص باخته اند و دیگر فرصتی برای بازسازی مقام و منزلت انسانی خویش را که بی ارزشش کرده اند نمانده / روزگاری اگر کاسبی کم فروشی ویا گران فروشی میکرد، از همکاران ومردم پنهانش مینمود اما حالابا افتخار برای بیان زرنگی خویش، همه جا آن را میگوید؟ چراکه هم زبانان بسیاری دارد!!                    حسین وپدرش امام علی زندگیشان را بر سر دفاع از حق و عدل به خداوند تقدیم داشتند /و از دیدگاه معاویه و دنیا پرستان، عقل معاش نداشتند / شما در هرشغلی باشید ، خوشاوندان و همکاران توقع خارج ازنوبت ازشما دارند / اکر مرد حسینی باشی و ازقانون و عدالت پیروی کنی مورد خسم همکاران و فامیل قرارمیگیری/اگر وصل باشی به منبع عدل خداوند : به نظرات ستمگران کوتوله (همکار یا فامیل) ارزشی قائل نیستی ولاجرم با هنر باخود زیستن و معصومیت خویش زندگی خواهی کرد و این الگوی عملی همراه با اعتماد به نفس برگرفته از خداوند : در درازمدت در محیط کار، اثر مثبت اش را خواهد گذاشت/ سخت است : اما با انرژی توکل و اعتماد به خداوند با شادابی شدنی است .
۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۵:۳۵ یک بیننده خوش شانس
درسی که حسین(ع) بالاتر از شهادتش به ما داده
دکتر علی شریعتی
«حسین یک درس بزرگتر از شهادتش هم به ما داده است ، و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است ؛ حجی که همه اسلافش ، اجدادش ، جدش و پدرش برای احیای این سنت ، جهاد کردند. این حج را نیمه تمام می گذارد و شهادت را انتخاب می کند ؛ مراسم حج را به پایان نمی برد ، تا به همه حج گزاران تاریخ ، نمازگزاران تاریخ ، مومنان به سنت ابراهیم ، بیاموزد که اگر«امامت» نباشد ، اگر «رهبری» نباشد ، اگر هدف نباشد ، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد ، چرخیدن بر گرد خانه خدا ، با خانه بت ، مساوی است . در آن لحظه که حسین ، حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد ، کسانی که همچنان به طواف – در غیبت حسین – ادامه دادند ، مساوی هستند با کسانی که در همان حال ، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند ، زیرا ، شهید که حاضر است ، در همه صحنه های حق و باطل ، در همه جهادهای میان ظلم و عدل ، شاهد است ، حضور دارد ، می خواهد با حضورش این پیام را به همه انسانها بدهد که : وقتی در صحنه نیستی ، وقتی از صحنه حق وباطل زمان خویش غایبی ، هر کجا که خواهی باش !
وقتی در صحنه حق و باطل نیستی ، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی ، هر کجا که می خواهی باش ؛ چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی ، هر دو یکی است .
شهادت « حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ « است .
و غیبت ؟!
آنهایی که حسین را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند ، اینها همه با هم برابرند ؛ هر سه یکی اند :
چه آنهایی که حسین را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او ، و چه آنهایی که در هوای بهشت ، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت ، حسین را تنها گذاشتند و از دردسر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محرابها و زاویه خانه ها به عبادت خدا پرداختند ، و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آنجا که حسین حضور دارد – و در هر قرنی و عصری حسین حضور دارد ! – هر کس که در صحنه او نیست ، هر کجا که هست ، یکی است ، مومن و کافر ، جانی و زاهد ، یکی است . این است معنی این اصل تشیع ، که قبول هر عملی ، یعنی ارزش هر عملی ، به «امامت» و به«رهبری» و به«ولایت» بستگی دارد ! و اگر او نباشد ، همه چیز بی معنی است و می بینیم که هست .
این کیست که چنین خشمگین و مصمم گرداب فشردۀ طواف مسلمانان را می شکافد و بیرون می آید و شهر و حرمت و امنیت و قداست را پشت سر می گذارد؟ در این هنگام که مسلمانان همه رو به کعبه دارند او آهنگ کجا کرده است؟ چرا لحظه ای به قفا باز نمیگردد تا ببیند این دایرۀ گردنده ای که خلق را به آهنگ نمرود بر گرد خانۀ ابراهیم می چرخانند و صفا و مروه را به نشانۀ سعی بیهوده شان می دوانند و گوسفندان را به اشارِۀ سرنوشت خویش ذبح می کنند ؟
پاسخ:
و حسین میشود (خون خدا) ، میشود :موقعیت سنجی که انسان ها خود را رصد کنند      ، تا بدانند در کجای فاصله حق و باطل ایستاده اند / حتی در زندگی روزمره : ( بگو ازکجا میخورد ، تا بگویم چگونه می اندیشد ) ، / وقتی تصویر شهید شریعتی از حماسه کربلا به دلت مینشیند وآن را روایت میکنی : قطب  نمای زندگی در دسترس است / متشکرم دوست من .
۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۵:۳۷ یک بیننده خوش شانس
با سلام و تشکر از پاسخ های شما.
کلمه کلمه پاسخ هایتان به دل می نشیند.
شکر.
۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۴ یک بیننده خوش شانس
با سلام و عرض ادب ...
مدتی است نوع خاصی از آرامش(غیر قابل توصیف از نظر بروز و حالت)یا نوعی سکون یا سکوت در درون و بیرون را تجربه می کنم .گاهی همراه با نشاط،گاهی همراه با اندوه(ناخوداگاه) که باعث بروز نوعی بی تفاوتی یا احساسی شبیه آن در بسیاری از امور زندگی ام می شود؟و تفکر به پاسخ های شما و نوع دیدگاهتان آن حالت را تشدید می کند؟پس جای نشاط و پیشرفت و تلاش کجاست؟نظرتان را لطفا بفرمائید.
پاسخ:
حالتی را که دارید تحربه میکنید طبیعی ترین حالت انسانی است که از تنش و هیاهوی بیهوده ای که تلاش اش مینامیم ، آزاد گشته است / اگر خودرا با دیگران مقایسه نکنید : چیزی را که بی تفاوتی مینامید ناپدید میگردد . اندوه گاه گاهی همیشه به همراه نشاط بوده است . تلاش و پیشرفتی که در اطرافیان مشاهده میکنید شبیه رقص پای شاطر های سنگکی قدیم است که سه حرکت مثبت : برداشت خمیر - پهن کردن بر پارو و ورود به تنور  است اما آنها مانند بوکسورها رقص پارا اضافه میکردند / اگر همه کار هایمان را کاملانجام دهیم ، حتی  کارهای ساده ای مثل برداشتن و شستن استکان چای بلافاضله پس از خوردن چای تا کارهای شغلی و مهم ، دیگر کاری نداریم  ، اگرچیزی  بنام پیشرفت باشد : خودش خواهد آمد/ بدون نیاز به به به و جه چه دیگران ،مابقی ساعات فراغت است که باید با برنامه راهپیمائی و مشاهده شاهدانه طبیعت و مطالعه و...پرش کر د . هیاهوی جوانی مانند رقص پای شاطر است ، بیهوده وتخلیه بیهوده انرژی/ شما در دراز مدت الگوی آرامش دیگران خواهید بود / و آرامش، نشاط را به همراه دارد/به امید خدا .  
۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۴:۱۴ مولود تارفی
سایت خوبی دارید انشاءاله موفق باشید با تشکر فراوان از شما
پاسخ:
به شما خوش آمد میگویم / حضور شما رونق بخش این پنجره کوچک خواهد بود /خداوند یارتان.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی